بعد از 8 سال همه میگن اون دختر خیلی خوبی بود.......خانم بود........درس خون بود........فلان بود بیسار بود.....
از همه مهتر اینکه منو بعد از اینهمه سال یادشونه خودش کلی یه.......
وقتی اینو شنیدم خوشحال شدم که ازم راضی بودن ولی سریع بغضم گرفت..... ....
ای کاش خدا ازم راضی بود.........
ای کاش جلو خدا هم خودمو نشون میدادم.......
ای کاش خدا از آدم تعریف کنه....
ای کاش آدم انقد خوب باشه که خدا خوشش بود.....
ای کاش خدا، فقط به خاطره اینکه بنده شمو منو آفریده دوسم نداشت.....
ای کاش با کارهای خوبی که انجام میدادم به خوبیم پی میبرد.......
ای کاش پیش خدا هم سربلند بودم..........
ای کاش منو نمیذاشت به حال خودم......
ای کاش لکه دار نمیشد این روح.........  
ای کاش هیچ وقت یه سری اتفاقا نمی افتاد......   
ای کاش منو ببخشه.......    .
من اونو از خودم رنجوندم........
ای کاش دیگه تکرار نشن اون کارهای بد......اون کارهای زشت......اون گناهای بزرگ.....  
نظرات شما عزیزان:
|